صفحه اول تماس با ما RSS                     قالب وبلاگ
  
Black body
تانیا شنبه پنجم دی ۱۳۹۴
احساسم مث بچه دوساله است

خوب بزرگ نشدم

خوب زندگی نکردم

امروز دفتر خاطرات بچگی ام را دیدم

انگار یه تیکه گوشته تجزیه شده دیدم

حالت تهوع بهم دست داد

دستم لرزید

ای کاش مادر ام هیچوقت اون رو نمی خوند

تا من کمتر احساس چندشی کنم

من 20 سال ام است

20 سال است از تمام چیز های که ترد شدم می ترسم

مث نوشتن

مث ان روزی که مادرم دفتر خاطراتم را خوند و من از نوشتن ترسیدم

من یک 20 ساله ی بدون صفر ام

 


برچسب‌ها: 20ساله, دو ساله, تنهایی, ترسیدن

پیج رنک

آرایش