تانیا
پنجشنبه ششم دی ۱۳۹۷
ونجا شروع شد که فهمیدم استرس اومده تو زندگیمو نمیدونم این غول بی شاخ دم از کجا اومده.
امروز واقعا احساس بدی داشتم یه پنیک اتک حسابی
وقتی فهمیدمم اشتباه کرده بیشتر خودمو سرزنش کردم.
بعضی وفتا انقدر تنهام که خودمو به یه چایی دهن سوز دعوت میکنم تا غمایی دلمو بشوره ببره تازه انگار تو بغل گرم نرم مامانتی!
دوستت دارم چای مهربون
تو مث دستای با تجربه ی زن مهربون، گرمی
خوشحالم که تورو تو زندگیم پیدا کردم
چراکه تو برام پر کردی جای خالی ارامشم ..
